فکر داشته باش ولی فکر نکن
سلام. به پادکست سوم در حال خوش آمدید.
موضوع امروز تفاوت فکر و فکر کردنه.
میخوایم درباره ی این صحبت کنیم که چرا وقتی ذهنمون آرومه فکر نمیکنیم و خوشحال تریم.
مثلا وقتی به هدفی مثل قبولی در کنکور یا خرید ماشین میرسیم،
اون لحظه که فکری توی ذهنمون نیست
کاملا شادی رو حس میکنیم.
یا حتی در لحظات خاصی مثل یه رابطه ی عاطفی یا جنسی که هستیم
ذهنمون خالی از فکره و فقط در لحظه ایم.
حالا بیایید بیشتر ببینیم چطور میتونیم این حالت رو توی زندگی روزمره مون حفظ کنیم.
ما یه هدفی رو داریم و میخواهیم بهش برسیم.
مثلا مثل همون کنکوری که اول گفتیم
و مدام تلاش میکنیم ،کتاب می خونیم
تست میزنیم
و بررسی می کنیم که آیا رتبمون بالاتر رفت توی یه آزمون آزمایشی یا نه؟
و خلاصه حسابی در تلاشیم.
حالا کی و چه موقعی ما خیلی خوشحالیم؟
اگه به این موضوع دست پیدا کنیم
و یه جوری این هک رو پیدا کنیم
می فهمیم که انگار یه راه میونبری پیدا کردیم که
اگه من قراره کلی مسیر طی کنم
تا به این حالت شادی و خوشی و این احساسات برسم
خب چرا من خودم این کار را الان انجام ندم؟
می خوایم در مورد این بیشتر صحبت کنیم.
حالا مثلا ما کنکور رو میدیم و جوابش میاد
قبول شدیم!
چه حسی داریم؟
قاعدتا خوشحالی و آرامش
چون دیگه درگیری ذهنیمون تموم شد
دیگه نیاز به این نداریم که فکر کنیم که چه تستی باید بزنم،
چه کتابی بخونم.
فکر کن تو یک لحظه همه ی این ها توی ذهنمون خاموش میشه
و فضای ذهنمون باز میشه
و ما شادترینیم.
شاید تا یک هفته هم به خودمون این اجازه رو بدیم که خوش باشیم
شاید هم تا یک ماه خوش بگذرونیم .
هر کاری که دوست داریم رو می تونیم الان انجام بدیم چون بلاخره به هدفمون رسیدیم
دیگه نیاز نیست به چیزی فکر کنیم
و برای همین شادیم.
یا مثلا میخوایم به یک چیزی برسیم
یه ماشینی بخریم
یه هدفی رو تعیین کردیم و حسابی هم بزرگ تعیینش کردیم که مشغول بشیم
مثلا آخرین مدل ماشین BMW رو میخوام برسم بهش.
خب ما برای اینکه به اون برسیم باید بریم کلی پول جمع کنیم.
برای اینکه به پول برسیم ذهنمون دوباره شروع میکنه به حساب گری
که خب باید چیکار کنم که به انقدر پول برسم؟
این فعالیت رو بکنم جواب میده؟
باید درآمدم رو افزایش بدم ، با این درآمد نمیشه
شغلم رو باید عوض کنم اینجوری نمیشه
کلی مسیر باید بریم تا نهایتا میرسیم به یه جایی که اون پول جور میشه
و ماشین رو میخریم!
تا میخریم؟
فکر کن یهو ذهن خاموش میشه
و میرسیم به اون لحظه ای که دیگه درگیر پول جمع کردن نیستیم.
دیگه درگیر این نیستیم که چکار کنم، چکار نکنم!
و شادترینیم
شاید یه هفته، یک ماه، دو ماه
با اون ماشینه بریم چرخ بزنیم.
حس خوب رو به خودمون بدیم
ولی بعدش دوباره فکرمون فکر بعدی را تولید میکنه.
فکرمون آروم نمیشینه
میره برای پروژه بعدی
میخوایم در مورد همین موضوع صحبت بکنیم که خیلی خیلی مهمه.
تفاوت فکر کردن و فکر هایی که میان و میرن رو بدونیم
و بدونیم که اصلا مهم ترین عاملی که به شادی میرسیم فکر نکردنه
پس حالا که میخوایم به این موضوع بپردازیم میتونیم از اینجا شروع کنیم که
وقتی به یه هدف بزرگ مثل قبولی در کنکور یا خرید یه ماشین لوکس میرسیم
اون لحظه های شاد و آرامش بخش رو تجربه می کنیم
چون دیگه درگیر فکر کردن به مسیر نیستیم
و ذهنمون آروم میشه.
حالا سوال اینه که چطور میتونیم این حس رو بدون نیاز به رسیدن به یک هدف بزرگ هم تجربه کنیم؟
پس به این نتیجه می رسیم که برای آرامش و شادی بدون حد و مرز
باید ذهنمون رو خالی کنیم.
این دقیقا همون آموزه هاییه که بودا میگه که
برای رسیدن به آگاهی باید خالی بشی.
یا مثل مولانا که میگه باید به عدم تبدیل بشی.
پس عدم گردم عدم چون ارغنون (هیچ)
گویدم انا الیه راجعون.
مهم ترین تمرین اینه که ذهنمون رو آروم نگه داریم
و در لحظه حضور داشته باشیم.
بعد یه نکته دیگه هم که وجود داره اینه که ما باید چی کار بکنیم با افکارمون؟
یعنی وقتی یه فکری بهمون حمله می کنه
که خب این یه چیز طبیعیه.
مدام هم هست
هیچ وقت هم ذهن خاموش نمیشه
و حتی ممکنه که فکرمون درگیر شه.
آیا ما باید باهاش مقابله کنیم؟
آیا باید سعی کنیم که خاموشش کنیم؟
آیا باید ازش فرار کنیم؟
اینا اصلا روش های خوبی نیستند
چون بعد از مدتی تازه ذهنتون با یک قدرت خیلی قویتری برمیگرده
مخصوصا چون اشتباهی باهاش رفتار کردیم
بهترین سیستم اینه که تمرین کنیم
که حالا میتونه با مدیتیشن باشه.
میتونه با پیاده روی باشه.
میتونه با گوش دادن به پادکستها و حرفهایی که در مورد حوزهی خودآگاهی و ذهن آگاهی باشه
و مهمتر از همه اینا
اجازه بدیم افکارمون بیان و برن
بهشون توجهی نکنیم
تا آروم بشن.
مثل وقتی یه آبی که گل آلود هست
و ما اجازه میدیم که ته نشین بشه این گرد و غبار ها
تا آب شفاف بشه
فکر کنه ذهن ما درگیر یه فکری شده
و ما سریع به آگاهی برسیم
که آهان “الان دارم فکر میکنم”
این فکر کردن من باعث همه بدبختیای منه.
اجازه بده فکرم رو آروم کنم
مثل یک آبی که گل آلود شده
و اجازه میدم که این آلودگی ها ته نشین بشه
و بیاد پایین
و آب شفافی داشته باشم.
یا میشه گفت ذهن مثل آسمان میمونه
که وقتی بدون ابره پاک و شفاف و بی نهایت آبیه
حالا فکر کن آسمون ابری شه.
وقتی که یک عالمه افکار میاد و میره،
مثل ابرهایی که تو آسمون دارن میان و میرن
و ما میفهمیم که الانه که دارم فکر میکنم
یا افکار به من هجوم آوردن.
اجازه میدم ابر ها بیان و برن.
من فقط شاهد هستم
میخواد رعد و برقی هم بزنه
بارون بزنه (گریه کنم)
من تحریکشون نمی کنم
نمیام به اون ابر ها چیزی اضافه کنم
مخصوصا وقتی خودآگاه میشم
بعد از یه مدت تمرین
به محضی که به آسمون نگاه می کنید
و ابر ها رو می بینید
چون آگاه هستید
اجازه میدید که خودشون از بین برند
و اجازه نمیدیم که فکرمون دوباره ابر تولید کنه
و تبدیل بشه به یک وضعیت افتضاحی که رعد و برق بزنه و سیل بیاد (خشم)
پس این یکی از مهم ترین کارهاییه که باید با ذهنتون بکنید
با افکارتون نجنگید
و ازشون فرار نکنید
اگر یک موقع کلی افکار به شما هجوم آوردن بزارید فقط باشن
فقط نگاهشون کنید
و مهم تر از همه اینها
با تمرین ذهن آگاهی
حالا میتونه با پیاده روی باشه،
با مدیتیشن باشه،
یا هر کاری که خودتون احساس می کنید باهاش راحت ترید.
آروم آروم این رو تمرین کنید.
حالا توی پادکست های بعدی هم در مورد این صحبت میکنیم که یک سری تکنیک ها هستن که قدرت شما رو بهتون برمیگردونن
که شاید خیلی سریع تر و قوی تر فکرهاتون رو آرام کنید.
پس ما متوجه شدیم که افکار مثل ابرها میان و میرن
و ما میتونیم با انرژی ندادن و توجه نکردن بهشون آرومشون کنیم.
و یه نکته مهم دیگه اینه که وقتی کسی حرفی میزنه و ما واکنش نشون میدیم
و یا عصبانی میشیم
در واقع اون حرف یک فکری رو در ناخودآگاهمون فعال میکنه.
اینجاست که خودشناسی اهمیت پیدا میکنه
و باید این افکار رو پاکسازی کنیم که در آینده بیشتر راجع بهش صحبت می کنیم.
و یه چیز دیگه هم که وجود داره اینه که
افکار خیلی ریادی در داخل زیرزمین ذهن ما انبار شدند
و هر از چند گاهی با هر اتفاقی که میوفته
یه چیزی میتونه اونا رو تحریکشون کنه
و بیاره بیرون.
ممکنه حتی شما یه خبری رو می خونید
و اون چیزی که توی زیر زمین ذهن تون یا ناخودآگاهتون افتاده
بیاد بالا
و شمارو تحریک کنه.
بودا میگه که عامل همه بدبختی ها attachment یا “وابستگیه”
حالا ما چون مبحث مون فکر کردنه
میخوام بگم که وابسته شدن به “فکر کردن” هم یه جور بدبختیه
شما تا یه اتفاقی می افته
یا یه چیز تحریکتون می کنه
دو راه دارید
یا درگیر اون فکر بشید
یا اصلا اهمیت ندید و بذارید بیاد و بره
اگه درگیر اون فکر بشید
بهش attach میشید یعنی وابسته میشید
میچسبید بهش
و تازه خبر بد اینه که شما فقط بهش نمی چسبید!
پرورشش هم میدید و مدام بزرگترش می کنید
مثل یک گوله برفی که میاد پایین و هی بزرگ تر میشه
در موردش در پادکست های بعدی صحبت می کنیم
اینه که “وابستگی” ها رو از بین ببریم
یعنی اینکه ما خودمون رو کامل از اون جدا بکنیم
به خاطر اینکه نمی خوایم درگیر بالا پایین این فکر بشیم
و از درون به آرامش برسیم
اینم میخواستم اضافه کنم که
یه حالتی وجود داره
به اسم حالت flow
با همون “حالت جریان”
که همون لحظه ای هست که ما توی جریان کار قرار می گیریم.
اون موقع دیگه هیچ فکری نمی کنیم.
کاملا در لحظه حال هستیم
قلق اصلی همیه که یاد بگیریم چطور خودمون رو در حالت flow و یا جریان قرار بدیم
و در لحظه ی حال حاضر باشیم.
این “حالت جریان” یه نکته ای داره
من براتون مثال بزنم.
فرض کنید که ما میخوایم یه ویدیویی رو ضبط کنیم،
تولید محتوا کنیم.
مثلا اگر شما بشینید کلی فکر کنید که چه بگید؟
چه شکلی ضبطش کنم؟
دچار کمال گرایی میشید
و فکرتون درگیر میشه.
و نشخوار فکری میاد سراغتون
و تو جلسه قبلی هم گفتیم که
“به نتیجه کار نداشته باش”
و از پروسه لذت ببر
و این فکر کردن های مکرر دوباره با اون ترکیب میشه
که چون ما داریم همش فکر می کنیم
که چه جوری محتوایی تولید کنم که خوب باشه
خود کاملمون رو نمی ذاریم
و افراد اینو میفهمن.
انگار که ما اومدیم مصنوعی اونو درستش کردیم
و نهایتا خروجی هم که می گیریم
شاید مشابه اون چیزی که می خواییم نباشه.
تازه بخاطر اینکه کلی فکر کردیم و کلی انرژی گذاشتیم که تولیدش کنیم
اعصابمون بیشتر خورد میشه
که من اینهمه انرژی گذاشتم
و تمام تلاشم رو کردم.
چرا مثلا کسی لایک نکرد؟
چرا کسی خرید نکرد؟
چرا اونجوری که من میخواستم پیش نرفت
و نهایتا دوباره میفتیم تو چرخه “فکر کردن”
و خارج میشیم از چرخه “در جربان بودن”
و میریم توی اون چرخه بی نهایت منفی.
پس می خوام بگم در کنار اینکه دارید یه کاری رو انجام می دید
در مورد شغلتون باشه
یا هر کار دیگه ای
بشینید و با خودتون صاف و صادق صحبت کنید
که بیشتر اوقات موقعی که اصلا فکر نکرده بودید
و تو حالت فی البداهه کار می کردید
و انجامش میدادید بدون درگیر نتیجه شدن
خیلی بهتر خروجی دراومد.
تازه حس بهتری هم داشتید
چون بدون اینکه انرژی خیلی زیادی صرف بکنید به خروجی رسیدید.
پس “حالت جریان” دقیقا همون لحظه ایه که
بدون فکر
و با تمام وجود در لحظه حال حضور داریم
و بهترین عملکرد رو از خودمون نشون میدیم.
وقتی که بدون فکر زیاد و با اعتماد به نفس کاری رو انجام میدیم،
خروجی بهتر و طبیعی تری داریم
و کمتر دچار استرس میشیم.
این یکی از راه های مهم برای افزایش کیفیت زندگی و کاره.
میخواستم توی این پادکست سوم به این بپردازیم که یکی از مهم ترین قلق ها و تکنیک هایی که شما می تونید با دونستنش
خیلی سریع به اون آرامشه برسید.
به شادی برسید
اینه که فکرتون رو خاموش کنید.
فکر نکنید
اجازه بدید فکرها بیان و برن.
و آخرین نکته میخوام اینو بهتون بگم که
شما موقعی که رانندگی می کنید
فکر نمی کنید
فکرها خودشون اتوماتیک دارن میان و میرن
و ذهن توی “حالت جریان” قرار میگیره
و شما ناخودآگاه فرمون رو جایی که لازمه به چپ و راست می چرخونید
هر جا نیاز باشه
ترمز می گیرید
گاز میدید
ولی فکر نمی کنید
که من چه شکلی رانندگی کنم
ممکنه حتی تجربه کرده باشید که اگه فکر کنید
اصلا ممکنه قاطی کنید گاز و ترمز رو
میخوام اینو بگم که
توی “حالت جریان”
توی حالت فکر نکرد
ن اوتوماتیک ذهنتون اون فکرهایی که مفیدن رو میاره بالا
و شما رو انگار روی جریان آب دارید حرکت می کنید
و به محض اینکه شما می خواید این جریان رو دستتون بگیرید
و کنترلش کنید
بیش از حد فکر می کنید
اصطحکاک ایجاد می کنید
و مثل اینه که سنگ میشید و میرید زیر جریان آب
میخواستم توی پادکست سوم در مورد این بحث صحبت کنم
امیدوارم که مفید بوده باشه
تا پادکست بعدی
خدانگهدار.