شکرگزاری؛ جانی دوباره برای نعمتها
شُکر جانِ نعمت و نعمت چو پوست
زانکه شُکر آرد تو را تا کوی دوست
مولانا
می تونی با شکرگزاری
جان دوباره ای بدی به نعمت هایی که همین الان داری
کلی نعمت هست که بی جان افتادند یه گوشه
مثل بادکنکی که بادشون خالی شده
با شکرگزاری دوباره بادشون کن
و ازشون لذت ببر
چشم هایی که داری
دست هات
پاهات
قلبت
ریه هات ، نفست
فکر میکنی چیز خاصی نیستند؟
از کسی که پا نداره بپرس
که حاضره چقدر بده تا دوباره بایسته
و بتونه بدون درد راه بره
دست چیز کمیه؟
از کسی که نداره بپرس
که حاضره همه چیز هایی که جمع کرده رو بده
وبتونه دوباره با انگشت هاش پیام بفرسته
چشم چیز کمیه؟
از کسی که نابیناست بپرس
که هرثانیه درگیر چه مشکلاتیه
قلب چیز کمیه؟
هر ثانیه داره حداقل یک بار می تپه
تا تو رو از نوک انگشت پا
تا تمام رگ های ریز و درشتی که توی تو پیچیده شدند رو
پر خون کنه و خالی کنه
ریه هات کم چیزیه؟
همین الان چشم هات رو ببند
و به ریتم نفست توجه کن
ببین چجور داری هوا رو میبلعی
و دوباره بیرون میدی
کسایی هستند که بابت همین نفس
دارند با دستگاه زندگی می کنند
پس انقدر غر نزن از نداشته هات
تا موقعی که قدردان همین چیز هایی که داری نباشی
قطعا آماده دریافت بیشتر نیستی
باید همیشه از شدت شکرگزاری لبخند روی لبت باشه
و مست و دیوانه وار از داشتن همین چیز هایی که برات تکراری و ناچیز شدند
جان دوباره بگیری
شکرگزار باش
قدردان باش
مطمئن باش بیشتر میشی
مطمئن باش با انرژی تر کار می کنی
با ذوق و عشق کارت رو به مشتری هدیه میدی
با شکرگزاری آتش عشق رو همیشه درون خودت زنده نگه دار