از بازی افکارت بیا بیرون!
تا حالا شده که توی یه بازی کامپیوتری غرق بشی؟
قاعدتا اون موقع ها اتفاق های پیرامونت دیگه حواست رو پرت نمی کنند
و تجربه بازی تو رو کامل به سمت خودش میکشه
افکار ما هم مثل همینند
ذهن مدام داره فکر تولید می کنه
و اگه به یک فکری توجه کنی و پر و بالش بدی
عملا مثل یه بازی کامپیوتری درگیر اتفاقات داخلش میشی
تو زندانی اون فکر میشی
ولی یه خبر خوب!
تو می تونی هر لحظه که اراده کنی دسته بازی رو بذاری زمین و از بازی بیای بیرون
لازم نیست خودت رو محکوم کنی که بازی که با فکرت شروع کردی رو تا ته ادامه بدی
برای همین مهمترین نکته اینه که تا درگیر یه فکری شدی
و حس کردی داره غمگینت می کنه
برای ساعت ها درگیرت می کنه
یا داری مضطرب یا عصبی میشی
اون فکر رو رها کن
دسته بازی رو بذار و از بازی که به نفعت نیست بیا بیرون
این رها کردن رو می تونی با آگاه شدن به اینکه “این فقط یه فکره من لازم نیست ادامش بدم” تمومش کنی
یا شروع کنی از اول ماجرا
چرا این فکر شروع شد؟
و بعد بر ضد اون فکر تا می تونی شواهد جمع کنی
مثلا یک کسی بهت بی احترامی کرده و حرفی زده
و تو وارد بازیش شدی
با خودت بنویس که این فقط یک فکر بود
و من از اینکه بهم توهین شد ناراحتم
ولی طبیعیه ، بقیه آدم ها هم مثل من درگیر فکرند
اون ها هم ممکنه اتفاق بدی تو روزشون تجربه کرده باشند
بی مهری دیدند و یا سر یه بی پولی یا بی توجهی بهم ریختند
اتفاقا الان اون ها به محبت من نیاز دارند تا آرومشون کنم
نه اینکه من هم آتش بریزم روی افکارشون
بعد مگه نشده من به کسی توهین کنم یا عصبانی بشم؟
قاعدتا اگه کسی توی اون موقعیت بهم میگفت اشکالی نداره
و آرومم می کرد
بهترین لطف رو در حقم می کرد
من و بقیه آدم ها به صورت کلی، آدم های خوبی هستیم
فقط بعضی وقت ها فکر هامون ما رو درگیر می کنند
و باعث میشند تو لحظه نباشیم
و ترس یا اضطراب ما رو موقتا بهم میریزه
خلاصه انقدر بگو تا آروم بشی
انقدر در خلاف اون حس توضیح بده
تا خودت فکر رو مثل دست بازی بذاری زمین
و برگردی به خود برترت
یادت باشه
همیشه درگیری با فکر یعنی خارج شدن از لحظه حال
همیشه فکر پروری یعنی تولید ترس یا اضطراب یا غم یا حسرت یا خشمه
پس بیا توی لحظه حال
با شکرگزاری حال خودت رو بهتر کن
و با لبخند همیشگی عشق رو به خودت و دیگران هدیه بده